کتاب مواجهه با کوه یخ در اتاق شماره 4

Iceberg encounter

Inroom No.4

درباره کتاب مواجهه با کوه یخ در اتاق شماره 4

روایت اعضای یک گروه درمانی تحلیل از جلسات فردی و گروهی

قبرم را کنده بودم , منتظر بودم جنازه بشم برم توس. جای خوابم یک در دو بود , تازه دستامو هم میذاشتم روی سینه م میخوابیدم که مبادا بخوره زمین و آلوده بشه. انگاری که توی تابوتم. تصور اینکه پشه ای به صورتتون بخوره و توی اون لحظه زندگیتون رو تموم شده بدونید چقدر براتون ملموسه ؟ یا تا حالا یه کوچه بن بست و تنگ و شلوغ گیز کردین ؟ آدما تو رفت  و آمد , یهو به سمتت بیان و تو ندونی باید چطور از بینشون عبور کنی که ذره ای بهت برخورد نکنن. نفستون از اضطراب بند بیاد و فقط اون لحظه دلتون بخواد یه تفنگ داشته باشین و خودتونو خلاص کنید و بمیرین که حتی جریان هوای ناشی از حرکتشون بهتون نخوره؟ همیشه دلهره داشتم. همه جا برام تاریک و محو بود , انگار صدام به گوش کسی نمی رسید یادم میاد توی یکی از جلسات گروه برای اعضا تعریف کردم که اولین جلسه فردی که اومدم , نیومده بودم که بمونم , اومده بودم به خودم بقبولونم که هیچ راهی برام نمونده و تموش کنم , تمومش کنم و برم تو قبرم. آخه بدبخت تو با این وضع , با این خونواده پر از بحران , دکتر چی میخواد بهت بگه. بگه دنیا قشنگ , بگه آدما تمیزن؟ نه, اینارو نگفت.....

بریده ای از کتاب

یاد

خیلی از قضاوت هامون سوار بر تداعی هامونه. از اونجایی که همیشه ذهنمون در حال تصمیم گیری و قضاوته , وقتی کسی رو برای بار اول میبینم , سعی میکنیم از الگوهای مشابه استفاده کنیم. وقتی ظاهر یا رفتار کسی , تداعی شخص سومی در زندگی ماست , همون برداشتی که از اون شخص سوم در ذهنمون وجود داره , سوار بر خط کش قضاوتمون میشه و از درگیر شدن معیارهای دیگه جلوگیری میکنه! این معیار یکی از جدی ترین معیارهای قضاوته و به نظر من اولین قدم برای تنظیم خط کش قضاوت , کمتر استفاده کردن از الگوهای قبلی و تداعیه. در گروه روان درمانی , همیشه به یکی از اعضا بی توجه بودم هیچ وقت بهش گوش نمیدادم. از دید من , اون اصلا وجود نداشت! در یکی از جلسات فردی که این موضوع رو با روان درمانگر بررسی میکردیم , متوجه شدم رفتار اون شخص , من رو یاد یکی از اقوام میندازه ؛ کسی که حس خوبی بهش ندارم , به نظرم آدم مفیدی نیست و سطح فکر پایینی داره! سوار بر همین تداعی , به صورت ناخودآگاه , شخص حاضر در گروه رو قضاوت کرده بودم که حرف های مهمی نمی زنه , پس نیازی نیست بهش گوش کنم!

فهرست کتاب مواجهه با کوه یخ در اتاق شماره 4

مقدمه روانکاو

یک قطعه موسیقی

مردهام میخوان آدمای بهتری باشن؟

نگاهم کن 

وقتی فراموشی کودکی ام را ربود

نیامده بودم به بمانم

مرگ یک حامی و تولد من

لذت تغییر 

مواجهه با کوه یخ در اتاق شماره 4

میگوید ویران کن

موقعیت مهدی

کودک ناخواسته باقی نماندم

معجزه اتاق درمان

آتش زیر خاکستر

جایی برای یکدیگر

شما میتوانید این اثر را از فروشگاه اینترنتی کتاب مهربان تهیه کنید.