کتاب مدیرعامل بعدی

این کتاب گنجینه‌ای واقعی از تجربیات افرادی است که از چالش‌های بزرگی عبور کرده و موفق شده‌اند با تکیه بر توان خود و مشاوره‌های مطمئن دست به کارهایی فراتر از انتظار بزنند، داستان افرادی که بار سنگینی بر دوش دارند و بر لبه تیغ راه می‌روند اما جسور، هدفمند و مطمئن گام برمی‌دارند و به دنبال اهداف بسیار بزرگی هستند چون می‌دانند که «هیچ شوری در کارهای کوچک نیست» و به نقل به مضمون، در جوی‌های کوچکی به که گودال‌های حقیر می‌ریزند، نمی‌توان مروارید صید کرد.

بدون تردید، یکی از باشکوه‌ترین لحظه‌های زندگی برای خوزه مورینیو، مربی وقت تیم فوتبال پورتوی پرتغال، زمانی رقم خورد که داور سوت بازی تیمش با منچستریونایتد را به صدا درآورد؛ عصر سه‌شنبه، نهم مارس سال 2004، مورینیو به محض دمیدن داور در سوت و اعلام پایان بازی، با مشت‌های گره کرده در چمن ورزشگاه اولدترافورد، جایی که به درستی تئاتر رویاها نامش داده‌اند، دوید، فریاد زد و به آسمان پرید. دستیار ساده و مترجم دیگر مربیان در سال‌های گذشته، حالا به یک مربی نسبتاً جوان اما بسیار مشهوری تبدیل شد که تیم محبوب و مشهور تحت هدایت سرالکس فرگوسن کبیر را از گردونه رقابت‌ها حذف کرده بود. مورینیو آن سال تیمش را با تعدادی فوتبالیست جوان، کمتر شناخته شده اما پرتلاش قهرمان لیگ قهرمانان اروپا کرد و به بزرگترین افتخار ممکن برای یک تیم باشگاهی اروپایی رساند؛ و مهم‌تر از آن خودش را به عنوان «آقای خاص» به جهان بزرگ، پرهیجان و پردرآمد فوتبال شناساند. او نشان داد که  یک مدیر تواناست. مدیری که با امکانات اندک، توانست در بین رقبای قدرتمند، کاری فوق تصور انجام دهد، کار او نمونه موفق «رویکرد مانیبالی» در مدیریت بود.

«مدیرعامل شدن»، کتابی که هم‌اکنون در دست دارید، از آن دست کتاب‌های متعارف موفقیت نیست که بی‌اعتنا به میلیون‌ها فرد شکست‌خورده، یک چهره موفق را در مرکز توجه و تمرکز قرار دهد و فقط از استعداد و توانایی‌ها همو بگوید؛ بلکه پژوهشی کم‌نظیر است که به خوبی نشان می‌دهد این فرصت، فارغ از زندگی شخصی و سرنوشت، به سختکوشی، تقویت توان تصمیم‌گیری قاطعانه و جسورانه مرتبط است. این‌ کتاب به خوانندگانش نشان می‌دهد که همه مدیران‌ ارشد اجرایی، که بارها و بارها تصویرشان را دیده و آنها را به عنوان موفق‌ترین‌های دنیای کسب‌وکار شناخته‌ایم، ابرانسان نبوده‌اند. «مدیرعامل شدن» نشان می‌دهد که چگونه افرادی زاده شده در محله‌های کارگرنشین که برای خود تصوری بیش از یک آهنگر، بنّا، تعمیرکار ساده یا راننده نداشته‌اند با تکیه بر تجربه، قدرت تصمیم‌گیری و برنامه‌ریزی و آموزش صحیح و هدفمند، تبدیل به مدیرانی شده‌اند که شرکت‌های بزرگ و کوچک زیادی را به موفقیت‌های چشمگیر در حوزه فعالیت خودشان رسانده‌اند.

اهمیتی ندارد که شما در کجا به دنیا آمده‌اید، در چه خانواده‌ای بزرگ شده‌اید و چه جنس، رنگ یا نژادی دارید، برای تبدیل شدن به رهبرانی والا با اهدافی بزرگ، باید توانایی مشخص کردن اهداف و ایجاد فرهنگی براساس اصول و ارزش‌های خدشه‌ناپذیری ایجاد کنید که هموارکننده مسیر مدیر به سمت موفقیت است.